دختر جوان از زمان دستگیری برادرش به اتهام قتل برای نجات جان او در تلاش است و زندگی خودش نیز در این حادثه زیر و رو شد.
ماندانا دختری جوان است که برادرش سه سال قبل به جرم قتل بازداشت و زندگی این دختر دچار تحول شدیدی شد. او که حالا ۲۵ساله است در گفتوگو با اعتمادآنلاین داستان زندگیاش را بازگو میکند.
*چرا برادرت مرتکب قتل شد؟
عاشق دختری شده بود و میخواست با او ازدواج کند، بعد فهمید دختر با کسی رابطه دارد و با آن جوان درگیر شد و در درگیری ضربهای زد که باعث مرگ آن جوان شد.
*بیشتر اوقات تو برای پیگیری پرونده برادرت به دادگاه میآیی؛ چرا؟
من دختر مجرد خانواده هستم، پدر و مادرم پیر هستند و من کار برادرم را پیگری میکنم. به هر حال زندگی من زیر و رو شد و دیگر جز برادر و پدر و مادرم کسی را ندارم.
*زندگی تو چرا دگرگون شد؟
نامزد داشتم، وقتی برادرم مرتکب قتل شد خانواده نامزدم با ازدواج ما مخالفت کردند. آنها گفتند آبرویشان میرود اگر کسی بفهمد که برادر عروسشان قتل کرده است. نامزدم هم خواست بین او و خانوادهام یکی را انتخاب کنم و من هم خانوادهام را انتخاب کردم.
*چرا نامزدت را انتخاب نکردی؟
کسی که من را در یک سختی تنها میگذارد و به خاطر اشتباه دیگری تنبیه میکند، چطور میتواند شوهر مناسبی باشد؟ او بالاخره من را تنها میگذاشت.
*دختری که برادرت عاشقش بود آیا کاری برایتان کرده است؟
نه. او باعث مرگ یک جوان و زندانی شدن جوان دیگر شد و حالا هم شوهر کرده است.
*توانستهای برای برادرت رضایت بگیری؟
اولیای دم داغدار هستند. میدانم فشار زیادی روی آنهاست. خیلی به سراغشان رفتیم و درخواست بخشش کردیم اما هنوز موفق نشدهایم. امیدوارم بتوانم برادرم را نجات دهم. امیدوارم بشود داغ دل اولیای دم را آرام کرد.
*اگر در این درگیری برادر تو کشته میشد رضایت میدادید؟
من میدانم که خیلی کار سختی است به خاطر اینکه دیگران هم فشار میآوردند، اما باور کنید ما حال و روز خوبی نداریم. برادر من زنده است ولی همه ما وضعیت بدی داریم. من خودم زندگی شخصیام به هم ریخت. مجبور شدم شغلم را که یک شغل خوب بود رها کنم. پدر و مادرم تحت فشار بسیار شدیدی هستند. همینطور دو برادر دیگرم خیلی تحت فشارند. خدا کند بتوانم به خانوادهام کمک کنم از این فشار خارج شوند.